عشق حاضر جواب من p129
جدی شدمو گفتم:
- میشه بگید جیمین کجاست؟
جوون جمن! حداقل یه اقایی نه یه رئیسی نه یه گلابی اضافه میکردی سرش!
نیش پسره شل شد افتاد کفه نمایشگاه ... خیلی عادی جواب داد:
- بله هستش بفرمایید بشینید الآن میگم بیاد!
رو یکی از مبل راحتیایی که اونجا بود نشستم! ای گلابی عجب دمو دستگاهی!من موندم این جمن گلابی
عجب شلیلی بودا ما خبر نداشتیم! از این به بعد بهش میگم شلیل
- سلام!
- سلام
رفتو خیلی جدی پشت میز کارش نشست این چرا ایینجوری شده امروز؟این یارو پسره هم که اومد
بود بیخه گوشه ما مثلا داشت کار میکرد!
- اووردی؟
باز بهش خیره شدمو گفتم:
- اره!
بدش پس!
با تعجب از رفتار امروزش نامه رو سمتش گرفتم ... از دستم گرفتشو و بلافاصله بازش کرد و خوندش!
بعدم بلند خطاب به همون پسر گفت:
- جین حدوده پنجاه میلیون ون باید برای قطعات جدیدمون پرداخت کنیم به موقع واریزش کن
پسره هم پاکتو ازش گرفتو پاشود رفت!
- سلام اقای پارک
غلط نکنم مشتریه!جمن خیلی جدی و و محترمانه گفت:
- سلام اقای مین بفرمایید بشینید!
مرده هم نشست ... وای که حوصلم سر رفت از دست اینا! اخه همه ی مکلامشون درباره ی
کار بود نه په میخوای درباره ی دختر همسایه صحبت کنن؟
این جمنم هم که امروز مثل برج زهر مار شده! کیفمو برداشتم قصد رفتن کردم که بالاخره صداشو شنیدم:
- کجا؟
با حرص گفتم:
- اگه اجازه بدید میرم خونه!
یکم با کنترل عصاب گفت:
- خانوم کیم تشریف داشته باشید میرسوندمتون!
اوف خانومه کیم از کجا اومد یهو؟
- نیازی نیست خودم میرم!
اینبار باز با همون لحن عصبی گفت:
- بهتون گفتم خودم میرسونمتون! شما دست ما امانتین!
با این مدل حرف زدنش فکه منو چسبوند کفه نمایشگاه! کم نیاووردمو باز با حرص گفتم:
- اگه میشه سریع تر من عجله دارم!
مشتریه همچین بهم نگاه کرد که انگار تو عمرش ادم به پرروییه من ندیده!
جمن با حرص بیشتری گفت:
- خیلی خب فعلا بشینید لطفا!
دوباره پوفی کشیدمو باز سر جام نشستم! دارم برات گلابی کپکی!
یه چند دقیقه ای بعد اقای مین عزیز بالاخره قصد رفتن کردن! صلواتو بلند بفرست که دیگه اینورا پیداش
نشه! به خدا مخمونو خورد!
- بریم؟
- میشه بگید جیمین کجاست؟
جوون جمن! حداقل یه اقایی نه یه رئیسی نه یه گلابی اضافه میکردی سرش!
نیش پسره شل شد افتاد کفه نمایشگاه ... خیلی عادی جواب داد:
- بله هستش بفرمایید بشینید الآن میگم بیاد!
رو یکی از مبل راحتیایی که اونجا بود نشستم! ای گلابی عجب دمو دستگاهی!من موندم این جمن گلابی
عجب شلیلی بودا ما خبر نداشتیم! از این به بعد بهش میگم شلیل
- سلام!
- سلام
رفتو خیلی جدی پشت میز کارش نشست این چرا ایینجوری شده امروز؟این یارو پسره هم که اومد
بود بیخه گوشه ما مثلا داشت کار میکرد!
- اووردی؟
باز بهش خیره شدمو گفتم:
- اره!
بدش پس!
با تعجب از رفتار امروزش نامه رو سمتش گرفتم ... از دستم گرفتشو و بلافاصله بازش کرد و خوندش!
بعدم بلند خطاب به همون پسر گفت:
- جین حدوده پنجاه میلیون ون باید برای قطعات جدیدمون پرداخت کنیم به موقع واریزش کن
پسره هم پاکتو ازش گرفتو پاشود رفت!
- سلام اقای پارک
غلط نکنم مشتریه!جمن خیلی جدی و و محترمانه گفت:
- سلام اقای مین بفرمایید بشینید!
مرده هم نشست ... وای که حوصلم سر رفت از دست اینا! اخه همه ی مکلامشون درباره ی
کار بود نه په میخوای درباره ی دختر همسایه صحبت کنن؟
این جمنم هم که امروز مثل برج زهر مار شده! کیفمو برداشتم قصد رفتن کردم که بالاخره صداشو شنیدم:
- کجا؟
با حرص گفتم:
- اگه اجازه بدید میرم خونه!
یکم با کنترل عصاب گفت:
- خانوم کیم تشریف داشته باشید میرسوندمتون!
اوف خانومه کیم از کجا اومد یهو؟
- نیازی نیست خودم میرم!
اینبار باز با همون لحن عصبی گفت:
- بهتون گفتم خودم میرسونمتون! شما دست ما امانتین!
با این مدل حرف زدنش فکه منو چسبوند کفه نمایشگاه! کم نیاووردمو باز با حرص گفتم:
- اگه میشه سریع تر من عجله دارم!
مشتریه همچین بهم نگاه کرد که انگار تو عمرش ادم به پرروییه من ندیده!
جمن با حرص بیشتری گفت:
- خیلی خب فعلا بشینید لطفا!
دوباره پوفی کشیدمو باز سر جام نشستم! دارم برات گلابی کپکی!
یه چند دقیقه ای بعد اقای مین عزیز بالاخره قصد رفتن کردن! صلواتو بلند بفرست که دیگه اینورا پیداش
نشه! به خدا مخمونو خورد!
- بریم؟
- ۲.۲k
- ۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط